پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح زود از خواب برخاستم. رفتم حمام رخت پوشیده. بسیار سرد بود. امروز باید رفت قوچان، سه فرسنگ راه است. سوار اسب شدم. با امینالدوله و غیره صحبتکنان رفتم. بعد از طی نیم فرسنگ سوار کالسکه شدم. راه کالسکه خوب است. هیأت ارضی: طرف دست راست الی سه فرسنگ مسافت، منتهی به کوه میشود. طرف دست چپ هم به مسافت سه فرسنگ منتهی به کوه میشود. وسط دو کوه جلگه است. خار سبزرنگ خیلی روییده است. طرف دست راست و چپ همه دهات خوب و مزارع و ایلات چادرنشین است از طایفهی زعفرانلو. و دهات دست چپ و راست از این قرار است که دیده شد:
دست راست: ناوخ، قیطانی، چالهکی، حسنآباد، پیشباغبان، هیهی، نظرآباد، مزرج، آخکاریز، فرخان. فتحآباد که به قلعهی کلبآقاسی مشهور است، اینجا است که نادرشاه افشار کشته شده است. فیلو، قوچان.
دست چپ: قلعهشفیع، سدَو، ازونقویی، دوغایی، بنوید، قلعهعباس، قلعه دولو، آبگرگ، گبرآباد، کهنهفرود، نوروزی، مهب، سرّاج، ککجه، جنودآباد، دربندی، کلاتهی میرزا محمدرضا، فیروزآباد، یزدانآباد متصل به قوچان است.
خلاصه نزدیک شهر علمای بلد آمدند دم کالسکه. بعد اهالی شهر صف کشیده بودند. خیلی زیاد بودند. خیلی با ادب، خوب، بیصدا، گدا [هم] بسیار کم [است]. نزدیک شهر سوار اسب شده با امینالدوله [و] اعتمادالسلطنه صحبتکنان رفتیم. از دم قلعهی شهر گذشته – قلعهی کهنه خراب – بعد رسیدیم به قلعهی رضاقلیخان مرحوم که نایبالسلطنه آنجا را به قهر و غلبه تصرف کرده بود و خراب کرده بودند. خیلی قلعهی سختی بوده است. خندق عمیق عریض، بروج، دیوار بسیار بسیار محکم، اما حالا خراب است. از دُور قلعه گذشته، مسافت زیادی طی شد. در مغربی شهر باغی بود از مال امیرحسینخان. باغ بسیار وسیعی. چادر [را] آنجا زده بودند. بیرونی، اندرونی سکّویی بزرگ ساخته بودند.چهار حوض بزرگ دور سکو بود، اما آبش گلآلود بود. انگور و مو زیاد در قوچان میکارند، خیلی بوتهی مو داشت.
شیرینی زیاد و شال [و] پول گذاشته بود. به سایرین هم همهجا چیز شیرین داده بود. رفتم اندرون گردش کردم. زبیده گریه میکرد، میگفت معصومه با من دعوا کرده است. بعد آمده خوابیدم. محقق کتاب خواند. شال پیشکشی نصف به محقق، نصف [به] محمدعلیخان داده شد.
امروز در فتحآباد قلعهی کلبآقاسی ناهار خورده شد. آدینه یوزباشی خیلی فضولی میکرد. حکیم روزنامه خواند. حکیم میگفت: «این نزدیکی توی سیاچادر دختر زردموی خوشگلی هست»، حکیم خوشش آمده بود. خلاصه به طور استمرار غروب و شب شد. اشتهای زیادی داشتم. هوا بسیار سرد و خوب بود. بعد از شام خوابیدیم. یوشی بله شد.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، صص ۲۸۳ و ۲۸۴.